کد مطلب: ۶۵۸۹
تعداد بازدید: ۱۱۹
تاریخ انتشار : ۲۸ تير ۱۴۰۲ - ۲۰:۳۱
گفتارهای اخلاقی و اجتماعی | ۴۱
همان‌طور که اشاره شد، هر فردی از افراد انسان باید به حقِّ خود قانع باشد و به حقوق دیگران تعدی نکند تا زندگی انسان‌ها به خوبی اداره شود. اگر افراد به حقِّ خود قانع نباشند، نزاع و اختلاف در جامعه پدید می‌آید. لذا آن جامعه به کسانی که فصل خصومت کنند و جلوی تعدی را بگیرند، نیاز دارد.

فصل نهم:  عدالت | ۷


علی(ع)؛ نمونه‌ی واقعی حاکم اسلامی


حضرت علی(ع) به عنوان حاکم جامعه‌ی اسلامی می‌فرماید:
من اگر می‌خواستم، می‌توانستم از عسل پاک و مغز گندم و بافته‌های ابریشم، برای خود غذا و لباس فراهم آورم، اما هیهات که هوای نفس بر من چیره گردد و حرص و طمع مرا وادارد که طعام‌های لذیذ برگزینم؛ در حالی که در «حجاز» یا «یمامه» کسی باشد که به قرص نانی نرسد و یا هرگز شکمی سیر نخورد، یا من سیر بخوابم و پیرامونم شکم‌هایی که از گرسنگی به پشت چسبیده و جگرهای سوخته وجود داشته باشد. یا چنان باشم که شاعر[1] گفت: این درد، تو را بس که شب را با شکم سیر بخوابی و در اطرافت شکم‌هایی گرسنه و به پشت چسبیده باشد.[2]
در جامعه‌ای که این روحیه در آن حاکم باشد و هیچ کس به حقِّ خود قانع نباشد، حق به حق‌دار نمی‌رسد. آیا این جامعه در مسیر عدالت است؟ با گفتن تنها، جامعه اصلاح نمی‌شود. تا زمانی که به قانون، دین و تربیت دینی پای‌بند نباشیم، امید نجات و ترقی وجود ندارد. حال که تا اندازه‌ای با معنای عدالت و ظلم آشنا شدیم، بیاییم در راه رضای خدا، عادل، راست و درست شویم تا جامعه‌ی ما اصلاح شود و از بسیاری از بلیّات جلوگیری شود و نعمت به ما روی آورَد. علی بن ابی طالب(ع) فرمودند:
اگر ستم دوام یابد، نعمت‌ها را از میان می‌برد و بدبختی‌ها پیش می‌آورد.[3]
آیا بدبختی بیش از این هم می‌شود؟
هم‌چنین امام صادق(ع) فرمود:
مسلمان، برادر مسلمان است، به او ستم نکند، فریبش ندهد، او را وانگذارد، غیبتش نکند، به او خیانت ننماید و محرومش نسازد.[4]
و نیز فرمود:
هر کس به کارگری در مورد دست‌مزدش ستم روا دارد، خداوند عمل او را تباه می‌کند و بوی بهشت را که از فاصله‌ی پانصد سال راه استشمام می‌شود، به او حرام می‌گرداند.[5]
هم‌چنین می‌فرماید:
هر کس به اندازه‌ی یک وجب زمین به همسایه‌اش خیانت کند (آن را غصب کند)، خداوند آن را از طبقه‌ی هفتم زمین، مثل طوق بر گردنش می‌اندازد تا در قیامت، خدا را با همان حالت ملاقات نماید، مگر این‌که در این دنیا توبه کند و برگردد (صاحب زمین را راضی کند).[6]
هم‌چنین از چند کار، نهی فرمودند:
هر کس همسایه‌اش را اذیت کند، خداوند بوی بهشت را بر او حرام می‌کند و جایگاهش دوزخ است که بد جایگاهی است. و هر که حقِّ همسایه‌ی خود را از میان ببرد، از ما نیست.[7]
و:
کسی که شب را به صبح آورد و در دلش غشی به برادر مسلمانش باشد آن شب را در غضب خداوند صبح خواهد کرد و اگر شب را صبح کند و هم‌چنان در دلش غش باشد، آن روز نیز در سَخَط خداوند خواهد بود تا وقتی که به خود آید، توبه کند و دل را از آن اندیشه‌ی ناپاک منزه سازد.[8]
و:
شخصی که بر صورت و چهره‌ی مسلمانی سیلی بزند، خدای متعال در روز قیامت استخوان‌هایش را خُرد خواهد کرد و آتش جهنم را بر او مسلط می‌سازد و در روز قیامت با دستان بسته وارد آتش جهنم خواهد شد، مگر آن‌که توبه نماید.[9]


عدالت قاضی


همان‌طور که اشاره شد، هر فردی از افراد انسان باید به حقِّ خود قانع باشد و به حقوق دیگران تعدی نکند تا زندگی انسان‌ها به خوبی اداره شود. اگر افراد به حقِّ خود قانع نباشند، نزاع و اختلاف در جامعه پدید می‌آید. لذا آن جامعه به کسانی که فصل خصومت کنند و جلوی تعدی را بگیرند، نیاز دارد. برای این کار به افرادی نیاز است که حکمشان نافذ باشد؛ اشخاصی برجسته و محترم و مشهور به امانت و صداقت، چون وضع قوانین، حقِّ خداوند عالم است و بشر نمی‌تواند برای بشر، قانون جعل کند. چنان که قبلاً هم گفته شد که در مورد اختلاف هم خداوند متعال باید فصل خصومت کند و فقط حکم او بر مردم، نافذ و واجب‌الاطاعه است، زیرا او مالک بندگان است. لذا خدای متعال این منصب را به پیامبران عطا فرموده است:
ای داوود! ما تو را خلیفه و جانشین خود قرار دادیم، پس به عدل و حق، بین مردم، حکم کن و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد. کسانی که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدی به دلیل فراموش کردن روز حساب دارند.[10]
یعنی همین‌طور که من عادل هستم و دنیا به عدالت برپاست، تو هم به عدالت حکم کن؛ «و حکومت او را استحکام بخشیدیم، (هم) دانش به او دادیم و (هم) داوری عادلانه».[11]
این منصب همه‌ی انبیا بود. پس هدف پیغبمر و قرآن کریم برقراری عدالت است و اسلام بیش از سایر ادیان در این موضوع بحث کرده و در قضا نیز سیره‌ی پیامبر(ص) عدالت بوده است،
بگو: پروردگارم امر به عدالت کرده است.[12]
خداوند می‌فرماید:
پس به همین سبب تو نیز آنان را به سوی این آیین واحد الهی دعوت کن و چنان که مأمور شده‌ای، استقامت نما و از هوا و هوس‌های آنان پیروی مکن و بگو: به هر کتابی که خدا نازل کرده ایمان آورده‌ام و مأمورم در میان شما عدالت کنم.[13]
حق را بگو و بگو من امر شده‌ام که به عدل، حکم کنم و از حق، تجاوز نخواهم کرد. تا آن زمان که جمعیت مسلمانان کم بود، نبی اکرم(ص) خودشان متولی این امر خطیر بودند. بعد از این‌که عده‌ی آنان زیاد شد، در هر شهری، شخصی عابد، زاهد و با وَرَع، با صداقت و درستی از طرف خلیفه برای قضا تعیین می‌شد. در این خصوص، بسیار دقت می‌شد که اشخاص امین و درست‌کار، انتخاب شوند، تا حقِّ مردم ضایع نشود.
پس شرایط قاضی از این قرار است: عدالت؛ یعنی مرتکب گناهان کبیره نشود و اصرار بر صغایر نیز نکند، خلاف مروت رفتار نکند، سابقه‌ی سوء نداشته باشد، امین و درست‌کار باشد، دزد و خاین نباشد، رشوه نگیرد، در حق، ملاحظه‌ی خویشی و آشنایی را نکند و در حکم به حق کردن، از غیر خدا باک نداشته باشد. پس از تعیین قاضی، خلیفه‌ی مسلمانان کاملاً بر اعمال او نظارت می‌کرد.


حکم ظالمانه‌ی یحیی بن میمون


«هشام بن عبدالملک»، خبر یافت که «یحیی بن میمون»؛ قاضی مصر درباره‌ی یتیمی که پس از بلوغ، دادخواهی کرده بود، به عدالت رفتار نکرده است. به عامل خود در مصر (ولید بن رفاعه) نوشت: یحیی را از کار قضا، عزل کن و مردی عفیف و زاهد را که عاری از عیب باشد و در راه حق از کسی باک نداشته باشد انتخاب کن. ازاین‌رو، قضا به بهترین وجه اداره می‌شد. آن زمان، جلسه‌ی محاکمه با حضور پنج طایفه تشکیل می‌شد:

1. نگهبانان؛

2. قاضیان و حاکمان که قاضی مظالم را درباره‌ی مسائل مربوط به اصحاب دعوی، مطّلع کنند؛

3. فقیهان که قاضی مظالم در مسائل شرعی به آن‌ها رجوع می‌کرد؛

4. نویسندگان؛

5. شاهدان که موظف بودند تا که موافقت حکم قاضی را با حق و عدالت تصدیق کنند. رسیدگی به دعاوی مردم بر ضد مأموان دولتی از امتیازهای قاضی مظالم بود. وظیفه‌ی قاضی این بود که به حکم شرع، عالِم باشد و اگر علم ندارد، قضاوت نکند.


خودآزمایی


1- چه زمانی امید نجات و ترقی جامعه بوجود می‌آید؟
2- شرایط قاضی را نام ببرید.

 

پی نوشت ها


[1]. منسوب به حاتم طائی.
[2]. «وَلَو شِئْتُ لاهدیت الطَّرِیقَ اِلی مُصَفّی هذَا العَسَلِ، وَ لُبابِ هذَا القَمحَ، وَ نَسائِج هذَا القَزَّ، وَ لکن هَیهاتَ أنْ یغلِبَنی هَوای وَ یقُودَنی جَشَعِی إلی تَخَیرِ الأطعِمَة، وَ لَعلَّ بِالحِجاز اَو بِالیمامَةِ مَن لا طَمَعَ لَهُ بِالقُرِصِ وَ لا عهد له بالشبع او أکون کما قال القائل:
وَ حَسبُکَ داءٌ أن تَبِیتَ بِبطنَة / وَ حَولَکَ أکبادٌ تَحِنّ اِلَی القِدّ»
(میرزاحسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 16، ص 301).
[3]. آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ح760.
[4]. «المسلم أخو المسلم لایظلمه، و لایخذله، و لایغتابه، و لایحرمه، و لایخونه» (میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج9، ص42).
[5]. «من ظلم أجیراً أجرته أحبط الله عمله، و حرّم الله علیه ریح الجنّة، و أنّ ریحها لیوجد من مسیرة خمسمائة عام» (حرّ عاملی، وسائل‌الشّیعه، ج19، ص107).
[6]. «من خان جاره شبراً من الارض جعله الله طوقاً فی عُنُقه من تخوم الأرض السّابِعة حتّی یلقی الله یَوم القِیامة مطوّقاً اِلاّ أن یتوب و یرجع» (همان، ج25، ص386).
[7]. «من آذی جاره حرّم الله علیه ریح الجنّة، و مأواه جهنّم، و بئس المصیر، و من ضیّع حقّ جاره فَلَیسَ مِنّا» (شیخ صدوق، امالی، ص514).
[8]. «مَن بات وَ فی قَلبه غشّ لأخیه المُسلم باتَ فی سخط الله، وَ أصبَحَ کذلک حتی یتوب» (همان، ص515).
[9]. «مَن لطم خدّ امرئ مسلم أو وَجهه بدّد الله عظامه یَوم القیامة، وَ حشر مغلولاً حتّی یدخل جهنّم اِلاّ أن یتوب» (سیدحسین بروجردی، جامع احادیث الشّیعه، ج26، ص242).
[10]. «یا داوُدُ إِنّا جَعَلْناک خَلِیفَةً فِی الأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النّاسِ بِالحَقِّ وَلا تَتَّبِعِ الهَوی فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الحِسابِ» (ص، آیه‌ی 26).
[11]. «وَشَدَدْنا مُلْکَهُ وَآتَیناهُ الحِکْمَةَ وَفَصْلَ الخِطابِ» (همان، آیه‌ی 20).
[12]. «قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ» (اعراف، آیه‌ی 29).
[13]. «فَلِذ لِکَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَلا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِما أَنْزَلَ اللهُ مِنْ کِتابٍ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَینَکُمُ» (شوری، آیه‌ی 15).

دفتر نشر فرهنگ و معارف اسلامی مسجد هدایت

آیت الله ابراهیم امینی
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر: